روزنامه کیهان با تیتر«چرا قطار ژنو به سوریه نمیرسد؟» و به قلم سعدالله زارعی نوشت:
مذاکرات ژنو سوریه با تأکید غرب و در پوشش سازمان ملل در تلاش است تا راهی را برای تغییر شرایط سوریه و انتقال از وضعیتی که در آن دولت و ارتش سرسختانه به مقاومت در برابر محور غربی عربی پرداخته و معارضه سوریه با در بسته مواجه شده، پیدا کند. در این میان ناظران سیاسی معتقدند راه کنونی ژنو با سنگلاخ زیاد مواجه بوده و احتمال به سرانجام رسیدن آن نزدیک به محال است.
دولت سوریه در این مذاکرات روی موضوع مبارزه با تروریزم تمرکز دارد و گروههای معارض سوری بر تشکیل دولت انتقالی و مشارکت در قدرت تأکید میورزند. منطق دولت سوریه کاملاً مشخص است. تروریزم یک مقوله اثبات شده در سوریه است و در تعریف حقوقی به اقداماتی اطلاق میشود که یک گروه با استفاده از زور و با اهداف سیاسی شهروندان و نیروهای نظامی و غیر نظامی یک کشور را هدف قرار دهد. از سوی دیگر تروریزم اقدام متقابل را توجیه میکند چرا که هر دولتی حق دارد با سلاح از شهروندان خود در برابر گروه تروریست دفاع کند.
بنابراین دولت سوریه با یک منطق قوی وارد گفتگو شده است. یک وجه دیگر این است که دولت علاوه بر صلاحیت، توانایی مقابله با تروریزم را نیز دارد. ارتش سوریه به خصوص در فاصله خرداد تا بهمن ماه سال جاری موفقیتهای بزرگی در عرصه مهار تروریسم داشته است. جداسازی صفوف معارضه مسلحانه سوری و استفاده از شکافهای گروههای تروریستی بخشی از موفقیت دولت در این راه بوده است. امروز ارتش سوریه ضمن توسعه مناطق تحت کنترل خود، سبب درگیری داعش و النصره با یکدیگر از یک طرف و این دو با ارتش آزاد از طرف دیگر شده است.
اما از آن طرف معارضه مسلحانه سوریه- تروریستها- روی تغییر دولت و مشارکت جدی در قدرت حرف میزنند و برای آنکه گمان شود از اقتدار کافی برخوردار هستند از لزوم کنارهگیری بشار اسد از قدرت هم حرف میزنند. سؤال این است که آیا چنین خواستههایی با قواعد و حقوق شناخته شده بینالمللی انطباق دارد؟ براساس حقوق بینالملل معارضه مسلحانه برای تغییر دولت محکوم است و در مذاکره نیز درخواست کنارهگیری دولت از سوی یک گروه مسلح پذیرفتنی نیست اما در عین حال یک سؤال مهمتر هم وجود دارد و آن این است که جدای از مشروع و یا غیرمشروع بودن چنین خواستهای، آیا معارضه سوریه توانایی لازم برای به کرسی نشاندن چنین خواستهای را دارد یا خیر؟ معارضه سوریه تا اوایل خرداد ماه در بخشهای شمالی سوریه به مدد کمکهای ویژه تسلیحاتی ترکیه، عربستان، قطر، آمریکا، فرانسه، انگلیس و... سیطره داشت و دامنه اختلافات معارضه مسلحانه بسیار کمتر از امروز بود. این در حالی است که هم اینک بخشهای وسیعی از مناطق تحت سیطره آنان به تسخیر ارتش درآمده است، مناطق شمالی حمص و مناطق جنوبی طرطوس پاکسازی شدهاند، بیش از نیمی از مناطق تحت سیطره آنان در حلب بدست ارتش افتاده و در دیرالزور به محاصره ارتش درآمدهاند با این وصف، این معارضه مسلح چگونه میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند.
در مذاکرات دور دوم که 10 روز پیش در ژنو برگزار شد، معاون وزیر خارجه سوریه خطاب به «احمد الجربا» رئیس گروه معارضین گفت؛ شما در این جلسه روی لزوم کنارهگیری بشار اسد از قدرت حرف میزنید و حال آنکه اگر قرار بر پذیرش این موضوع بود، این اتفاق باید در اجلاس قبلی میافتاد که شما وضع بهتری داشتید نه امروز که در هیچ جای سوریه قادر به اقدام مؤثری نیستید!
اما آمریکاییها به خوبی میدانند که خواسته حداکثری معارضه یعنی تغییر دولت در سوریه امکانپذیر نیست. در این میان یک سؤال جدی وجود دارد و آن این است که با این وصف چرا آمریکاییها در مواجهه با رسانهها هنوز از برکناری بشار اسد و روی میز بودن همه گزینهها حرف میزنند؟ مذاکرات ژنو و اصرار آمریکاییها مبنی بر اینکه حتما باید توافقی در ژنو میان مخالفان و دولت صورت گیرد و پافشاری بر اینکه هیاتهای سوری - اعم از هیات رسمی و هیات معارضه- نباید قبل از توافق خاک ژنو را ترک نمایند بیانگر آن است که موضع واقعی آمریکاییها با موضع رسمی آنان تا حدی متفاوت است و در عین حال یک نکته دیگر را نیز بیان میکند و آن این است که طرح آمریکاییها درباره سوریه از یک پیچیدگیهایی برخوردار میباشد.
آمریکاییها در اجلاس سال گذشته ژنو یک اصرار داشتند که برکناری بشار اسد از قدرت در سوریه را در بیانیه پایانی بگنجانند که با مقاومت هیات روسیه از دستور خارج شد بعد از این آمریکاییها تلاش کردند تا با درج واژگانی در بیانیه نهایی به طور تلویحی، برکناری بشار اسد را به تصویب برسانند. آنان در پیشنویس بیانیه آورده بودند: «آنان که دستشان در خون مردم سوریه آلوده است حق مشارکت در ساختار آینده سیاسی سوریه ندارند» منظورشان این بود که دولت سوریه را با این عبارت کنار بزنند که این را نیز روسیه نپذیرفت و از متن بیانیه نهایی ژنو یک کنار گذاشته شد. هر چند این عبارات با عملکرد تروریستها انطباق کامل داشت ولی معلوم بود که وقتی تروریستها در ژنو یک به عنوان بخشی از جریان مذاکره پذیرفته شده بودند، این واژگان آنان را در بر نمیگرفت بنابراین هیات روسی، هوشمندانه اجازه درج این عبارت در بیانیه پایانی را نداد.
آمریکاییها پس از این کار را رها نکرده و سعی کردند موضوع را به گونه دیگری دنبال نمایند. آنان از یک طرف در بیانیه بحث درباره آینده سوریه بدون اسد را کنار گذاشتند ولی در عرصه رسانه و عمل، حذف بشار اسد از قدرت را مورد تاکید قرار دادند. در همین اجلاس ژنو 2، «جان کری» روز اول اجلاس - سوم بهمن ماه - در یک اظهارنظر فرامتنی گفت: «به خیال هیچکس نمیگنجد که بشار که دست به وحشیانهترین اقدامات علیه ملت خود زده، در آینده سیاسی سوریه حاضر باشد» کما اینکه بعد از کری وزرای خارجه فرانسه و انگلیس نیز این موضع را با یک مقداری پوشیدگی و پرهیز از تصریح تکرار کردند. این البته یک سبک شناخته شده آمریکایی است آنان در سایر موارد نیز آنجا که نتوانند در یک متن بینالمللی نظر خود را بگنجانند، با تبلیغات رسانهای و مباحث دیپلماتیک سعی میکنند یک باور عمومی را بر مبنای آنچه مد نظر دارند، شکل بدهند.
در بحث هستهای ایران نیز ما شاهد چنین چیزی بودیم. آمریکاییها از یک طرف نتوانستند با صراحت، مستثنی شدن ایران از حق غنیسازی را در متن بگنجانند یک بسته پر حجم مباحث رسمی و رسانهای را شکل دادند تا مخاطب باور کند که ایران از حق خود چشمپوشی کرده و یا ما چنین حقی را از ایران منع کردهایم. این اقدام آمریکاییها اگرچه از منظر حقوقی فاقد ارزش و اعتبار است ولی از منظر سیاسی میتواند اهمیت زیادی داشته باشد. آمریکاییها نتوانستهاند عزل بشار یا عدم حق کاندیداتوری او را در متن بگنجانند اما با مباحث سنگین و شکل دادن به ژنو2، و بینالمللی خواندن آن سعی کردهاند که وانمود کنند سوریه در مسیر جدایی از بشار و دولت او قرار گرفته است از این منظر مذاکرات ژنو سوریه در عین استحکام مواضع هیات رسمی سوریه میتواند تا حدی خطرناک باشد.
روسها در این مذاکرات تاکید دارند که ما اجازه نمیدهیم آمریکاییها اصول و آرزوهای خود را بر ژنو و هیاتهای نمایندگی تحمیل کنند و هر جا لازم باشد در برابر آنان میایستیم ولی واقعیت این است که طرح آمریکاییها پیچیدهتر از آن است که «لاوروف» فکر میکند آمریکاییها امیدوارند در هر دور مذاکرات روسیه و سوریه را وادار به چند سانتیمتر عقبنشینی کنند و در یک فرایند یکی- دو ساله به نقطهای برسانند که پذیرش سوریه بدون بشار پذیرفتنی باشد. مذاکرات ژنو باید با اندازهای بالاتر از هوشمندی لاوروف دنبال شود. مذاکرات ژنو قطعا برای سوریه خیر ندارد چه شکست بخورد و چه پیروز بشود چرا که یک دام و موقعیت پرخطر به حساب میآید.
بعضی در ایران گمان کردهاند که کاش ایران حضور مییافت و به اندازه خود در به شکست کشاندن برنامه آمریکا مشارکت میورزید! و حال آن که حضور ایران به این معنا بود که همه راهها به «ژنو» و فرمول آمریکاییها بازمیگردد در این شرایط سوریه یک گزینهای میشد و در نهایت نجات سوریه از بحران کنونی به پیروز شدن آن گزینه منوط میشد آن موقع همه باید دعا میکردند که این مذاکرات به نتیجه برسد و حال آن که اینک یک گزینه دیگر یعنی مقاومت حول محور جبهه مقاومت و حل موضوع در سوریه هم مطرح است که از قضا از جایگاه برتر و برجستهتری هم برخوردار است. حالا وقتی گزینه ژنو شکست میخورد، این طرح آمریکا که شکست خورده و نه همه موضوع و همه طرفهای موضوع.
مذاکرات جاری ژنو که طی 48 ساعت گذشته روند کند و در واقع متوقفی پیدا کرده است برای آن نیست که بحران در سوریه را حل کند چرا که بحران را همین متولیان ژنو2 به پا کرده و در طول این سه سال هم همینها مانع خاتمه بحران شدهاند مگر نه این است که در نیمه اسفند سال 90 دولت و ارتش سوریه کاملا این کشور را از وجود تروریستها پاکسازی کردند و غرب با اعزام کوفی عنان در 16 اسفند 90 به سوریه و به نام آتشبس، ارتش سوریه را به پادگانها فرستاد و دوباره تروریستها پیدا شدند و مناطق حمص و حلب و ریف دمشق را تصرف کردند و مگر نه این است که اخضر ابراهیمی در مردادماه 91 و در پی شکست ماموریت عنان به سوریه عزیمت کرد و طرح دولت مشترک را مطرح کرد و دوباره معارضین جان گرفتند و سر و کله گروههای جدید تروریستی نیز پیدا شد. با این وصف، باید دانست که ژنو 2 اگرچه روی آتشبس تاکید میکند ولی منظور آن توقف تعقیب تروریستهای سوری توسط ارتش این کشور است و این یعنی کمک به بازسازی موقعیت فروپاشیده تروریستها در سوریه، با این وصف چگونه میتوان در چنین روندی مشارکت کرد و یا امید فلاح داشت؟
مناظره بیهوده
روزنامه شرق نیز به قلم سیدجعفر هاشمی . سفیر پیشین ایرا در برزیل به موضوع توافق ژنو پرداخت و آورد:
با نزدیکشدن به دور جدید مذاکرات، تیم هستهای کشورمان با «1+5» یکبار دیگر متذکر میشود که بنابر ضرورتهای واقعی جامعه، اقدام تیم مذاکرهکننده هم با اقتدار انجام پذیرفته و هم جنبههای دیپلماتیک آن به خوبی رعایت شده است. پرونده هستهای خوشبختانه در مسیر صحیح با هدایت مقاممعظمرهبری قرار گرفته است و باید از تندرویهای سیاسی که معمولا توسط بعضی گروههای شناختهشده صورت میپذیرد، اجتناب کرد. چرا باید در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی که سالگرد وحدت و همدلی است شیرینکامی مردمی که باوجود تمامی کمبودهای اقتصادی با هدف کمک به دولت و بهبود وضع معیشت خود قدم در صحنه گذاشتهاند، با پخش اعلامیههایی اختلافافکنانه و بیمحتوا تلخ شود؟ این چه دلسوزیای است که دولت و هیات مذاکرهکننده در مسایل هستهای را مورد هجمه و تعرض قرار داده و با سوالهای آیا میدانید که...؟ دیپلماتهای شاخص و توانمند کشور را مورد عتاب و خطاب قرار داده و آنها را به انحراف از سیاستهای نظام محکوم کرده و تهمت مذاکره و توافق محرمانه با آمریکا بدون مجوز مسوولان عالیرتبه نظام را به آنان «نسبت» داد؟ هرچند برخی مخالفان توافق از سر دلسوزی ایراداتی به توافق ذکرشده دارند اما این چه منطقی است که ما خود بهانه به دست دشمن داده خواستار مناظره با تیم مذاکرهکننده شویم تا ثابت کنیم که مثلا دادهها با دریافتیها برابری نمیکند؟ چنین موضوع مهم ملی نیاز به مناظره ندارد و «دایههای دلسوزتر از مادر» باید توجه داشته باشند مسوولان ارشد نظام ناظر بر پیشرفت مذاکرات بوده و مردم ایران اسلامی نیز اعتماد خود را به تیم مذاکرهکننده بارها اعلام کردهاند در این شرایط همگان باید کمک کنند تا قدمهای بعدی راسختر و در جهت حفظ منافع ملی کشورمان برداشته شود.
چنانچه منصفانه و بهدور از نگاههای حزبی و باندی به توافق ژنو نگریسته شود شاهد آن خواهیم بود که هم موقعیت ایران اسلامی در منطقه ارتقا یافته و هم جایگاه کشورمان در نزد سایر کشورها بهبود خواهد یافت و شروع مجدد روابط اقتصادی ایران و جهان، نگرانی شدید دشمنان ایران اسلامی را فراهم آورده است. بهطوریکه آمریکا و اسراییل نتوانستهاند این موفقیت را تاب آورده و به شدت عصبانیت خود را بروز میدهند.
البته غرب و طرفهای مذاکرهکننده با ایران نیز باید بدانند که محدودکردن تحقیقات هستهای ایران که حق مسلم هر عضو انپیتی است آرزویی بیش نیست زمانیکه توسعه فناوری ایران تحت قوانین بینالمللی و زیرنظر آژانس به پیش میرود، تفسیر به رای از قوانین آژانس هستهای به عهده آمریکا و متحدان آن نیست. آژانس انرژی اتمی با تعامل اخیری که با ایران آغاز کرده میتواند به دور از هیاهوی سیاسی بعضی زیادهخواهان، بر بعد فنی و حقوقی پرونده ایران متمرکز شده و زمینه مختومهشدن این پرونده که بیش از حد لازم زمانبر شده را اعلام کند. بنابراین به همان اندازه که مذاکره با 1+5 ضروری است مذاکره با آژانس باید جدی گرفته شود. و سخن آخر اینکه دیپلماسی ایران باید به رفتارهای مخرب بر ضد روح اعتماد ایجادشده در توافق ژنو متناسب با حرکتهای طرف مقابل پاسخ دهد.
توافق ژنو و قضاوتهای زودهنگام
یوسف مولایی استاد دانشگاه در روزنامه ایران نوشت:
ایران و گروه 1+5 پس از چند دور مذاکره با اتخاذ رویه سیاسی و با در نظر گرفتن ابعاد فنی برنامههای هستهای به توافق ژنو دست یافته و به این ترتیب پرونده هستهای ایران را در مسیر حل و فصل نهایی به جریان انداختند. این توافق از منظرهای مختلفی قابل بحث و بررسی است اما برای بررسی حقوقی آن باید محتوا و شکل اجرای توافق را مورد توجه قرار داد. در محتوای توافق ژنو، طرفین در چارچوب <برنامه اقدام مشترک> دو موضوع محوری را پذیرفتهاند. به این ترتیب که ایران مکانیزم نظارت بر فعالیتهای هستهای خود را طبق موازین آژانس بینالمللی انرژی اتمی تنظیم کند و طرف مقابل هم در ازای این اقدام به طور تدریجی اقدام به لغو تحریمها نماید. قرار شده که این اقدامها در یک مدت زمان مشخص به نتیجه برسد.
براساس این توافق، تعهدها و تضمینهای متقابل به صورت روندی و پروسهای تعریف شده است که در انتها این دو (کفه تعهدات دو طرف) میتوانند هموزن و متوازن شوند. لذا از نظر حقوقی نمیتوان نقدی را وارد کرد ضمن اینکه باید در نظر داشت که متن توافق انعطاف زیادی دارد که تفسیرهای مختلف و متعددی حتی از یک مفهوم آن به عمل میآید.
در مسیر اجرای توافق تفسیرهای متفاوتی بروز میکند اما در انتها مشخص خواهد شد که این تفسیرها و تعبیرها چه اندازه اعتبار دارند. بنابراین اگر با روشهای سنتی آن را ارزیابی کنیم، قادر به درک واقعیت مسأله نخواهیم شد باید تا انتهای مسیر صبر کرد.
یکی از موضوعات مورد انتقاد، اظهارات متفاوت در مورد موضوع غنیسازی است که در این خصوص باید گفت: در متن معاهده منع گسترش تسلیحات هستهای (NPT) با صراحت به موضوع حق غنیسازی اشاره نشده است. کشورهایی که تا سال 1971 میلادی به تولید سلاحهای هستهای دست پیدا نکردهاند، از آن به بعد نیز حق تولید سلاحهای هستهای را نخواهند داشت. اما در حوزه استفاده صلحآمیز هستهای هیچ منعی به عمل نیامده است.
لذا مشکل به وجود آمده ناشی از تفسیرهای مختلف از حق غنیسازی است. ایران حق غنیسازی را حق مسلم خود میپندارد؛ این در حالی است که طرف غربی اظهار میدارد که این موضوع چون در NPT به صراحت بیان نشده، پس به رسمیت شناخته نشده است. این مسأله اگر از منظر فنی و حقوقی بررسی شود باید ارزیابی آژانس را مورد توجه قرار داد. مباحث کارشناسی و فنی در حیطه وظایف آژانس است و طرفین نمیتوانند به تنهایی تفسیر کنند که حق غنیسازی در ان پی تی چگونه دیده شده است. معاهده ان پی تی حق فعالیتهای صلحآمیز هستهای را به کشورها داده است و انجام غنیسازی و میزان و درصد آن براساس شرایط توافق طرفین و تحت نظارت آژانس صورت میگیرد. از این رو در نقد و بررسی توافق ژنو باید معاهده ان پی تی، رویه آژانس، تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت توأمان در نظر گرفته شود.
در هر صورت توافق ژنو موجب دستیابی به امتیاز و کسب رضایت نسبی در کشور ما شده است. در مجموع، کاهش میزان غنیسازی ایران به پنج درصد از یک سو و به رسمیت شناختن حق غنیسازی و رفع تحریمها نتیجه مهمی است که ایران از این توافق به دست آورد.
دلایل درجا زدن مذاکرات ژنو2
حسین رویوران کارشناس خاورمیانه نیز در روزنامه تهران امروز به موضوع مذاکرات ژنو 2 پرداخت:
مذاکرات درباره سوریه تاکنون نتوانسته با موفقیت مد نظر کشورهای غربی روبهرو شود. برخی معتقدند که دو دستگی در نظرات مشارکتکنندگان و مخالفان دولت، درخصوص تقدم پیش شرطهای حل بحران، موجب شده است مذاکرات به مرز بن بست برسد؛ به این معنا که مشارکتکنندگان دولت معتقدند برای مقابله با آشوب در ابتدا باید توقف خشونت و مبارزه با تروریسم صورت گیرد و پس از آن بحث از دولت انتقالی به میان بیاورند. این درحالی است که مخالفان همچنان بر تشکیل دولت انتقالی و برکناری اسد اصرار داشته و بیان میکنند که حل بحران تروریسم و سرکوب بنیادگرایان در درجه دوم اهمیت قرار دارد. علاوه براین، مخالفان دولتی بحران سلفیها در کشور را انکار و اعلام کردهاند آنچه در سوریه در حال رخ دادن است مقابله دولت با مخالفان بوده و تروریسمی در کشور وجود ندارد.
این ادعا در حالی بیان میشود که تروریسمهای وابسته به القاعده، همچون النصره و داعش، نه تنها علیه دولت بلکه علیه سایر مخالفان هم میجنگند؛ زیرا بر اساس ایدئولوژی بنیادگرایان هر آن کس که علیه آنهاست، دشمن به حساب میآید، حتی اگر این افراد از اهل تسنن باشند. به همین ترتیب مشاهده میشود النصره و داعش هر شخصی را که خلاف قوانین بنیادگرایان عمل کند از بین میبرند.
این گروهها پا را از این هم فراتر گذاشته و مردمی را هم که معتقد به افکار سلفی نیستند تهدید به مرگ میکنند. با وجود اینکه دیده شده گاهی اوقات ارتش دولتی به همراه مخالفان علیه تروریسم میجنگد، باز هم مخالفان دولت از پذیرش وجود جریان افراط در منطقه سرباز میزنند. این افراد اگر بپذیرند پدیده تروریسم در این کشور وجود دارد که علیه آنها در حال جنگ است، آنگاه مجبور خواهند بود بپذیرند با دولت دشمن مشترکی داشته و الویت، مبارزه با تروریسم است. بنابراین به نظر میرسد تا زمانی که شرکتکنندگان در این مذاکرات درخصوص اولویتها به اتفاقنظر نرسند و مخالفان همچنان بر موضوع برکناری اسد، پیش از حل بحران تروریسم اصرار ورزند، این مذاکرات هیچ پیشرفتی نخواهد داشت. نکته دیگر در این مسئله این است که عدم پیشروی نشست ژنو2 محدود به اختلافنظر مشارکتکنندگان نیست و درکنار موارد فوق، دخالتها و کارشکنیهای عربستان و غربیها مزید بر علت شده است. کشور عربستان با استفاده از بحران پیش آمده سعی کرد سیاست دوگانهای را پیش ببرد که کارکرد منفی داشت.
این کشور در وهله اول در صدد بود با حمایت از تروریسمها و مسلح کردن مخالفان حکوت بشار اسد را سرنگون سازد و از طرف دیگر با صدور سلفیهای عربستان به سوریه، از گسترش موج مخالفت در داخل این کشور جلوگیری به عمل آورد. اما خاندان سعودی به خوبی میدانند با این اقدام متهم به گسترش آشوب در منطقه و خونریزی در سوریه هستند، لذا با تصویب قانون محکومیت معارضان سوریه به زندانی از 20 تا 30سال تلاش کردند از خود رفع اتهام کنند.
با این حال این کار نتوانست چهره حامی تروریستی این خاندان را ترمیم کند. همراستا با عربستان، آمریکا نیز در امور سوریه دخالت کرده و سعی دارد مدیریت مذاکرات را در اختیار بگیرد. هرچند مقامات آمریکایی مدعیاند که برای حل بحران تلاشهای بسیاری خواهند داشت و اخیرا اعلام کردهاند ممکن است گزینههای دیگری را پیش ببرند اما تاکنون پیشرفتی در حل مشکل سوریه صورت نگرفته است و حتی با وجود بیانات غربیها مبنی بر گسترش نظامیگری در خاک این کشور آشوب زده، آمریکا توان این را نخواهد داشت که باردیگر تجربه افغانستان و عراق را تکرار کند.